⛔️(شـــعر ممنوع
راه ما مقصد باطل دارد
بس كه اين قافله غافل دارد
موج درياست كه من ميبينم
يا سرابي است كه ساحل دارد؟
دور بر دور رسد بينزديك
اين فراق است كه واصل دارد
جمله دنيا بشود پوچستان
گر چنين مزرعه حاصل دارد
جانب عقل گرفتيم اما
شهر ما حاكم جاهل دارد
محتسب آمد و مستان را كشت؟
يا كه اين ميكده قاتل دارد؟
اندك اندك بروند آن هستان
نيستي بس كه فضايل دارد
«آشتي» كرد حذر از فرزند
كاين جهان جنگ قبايل دارد
خانهي دوست نگردد پيدا
بس كه اين شهر اراذل دارد
گشته وارونه چرا اين دنيا
منفعل دعوي فاعل دارد
كاروان رفت و بماند برجا
اين كهن چاه كه منزل دارد
انس از بس كه خموش افتادست
نفرت انديشه ي محفل دارد
پشت ابري است نهان در ظلمت
ماه نو پرده ي كامل دارد
ظرف بشكسته نصيبم گردد
زين تمايل كه به مايل دارد!
شيشه اي بودم و گفتم نشكن
سنگ در سينه مگر دل دارد؟
درد با مرد نشيند آري
مرد با درد مشاغل دارد
راست قامت نشد از بي دردي
سرو هم درد مفاصل دارد!
طي اين مرحله پيرم كرده
بازهم عشق مراحل دارد
حل اين مساله آيد با عشق
سينه حلّال مسايل دارد
خرج كن تا كه تواني جان را
سكه در كيسه چه قابل دارد...
#سید_رضا_آباقی